سفارش تبلیغ
صبا ویژن

** باغ بارون زده**

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چه کسی خواهد دید

    نظر

چه کسی خواهد دید
مردنم را بی تو ؟
بی تو مردم ، مردم
گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی می شنوی ، روی تو را
کاشکی می دیدم
شانه بالازدنت را
بی قید
و تکان دادن دستت که
مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر را که
عجیب !‌عاقبت مرد ؟
افسوس
کاکش می دیدم
من به خود می گویم:
" چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد ؟ "
باد کولی ، ای باد
تو چه بیرحمانه
شاخ پر برگ درختان را عریان کردی
و جهان را به سموم نفست ویران کردی
باد کولی تو چرا زوزه کشان
همچنان اسبی بگسسته عنان
سم فرو کوبان بر خاک گذشتی همه جا ؟
آن غباری که برانگیزاندی
سخت افزون می کرد
تیرگی را در دشت
و شفق ، این شفق شنگرفی
بوی خون داشت ، افق خونین بود
کولی باد پریشاندل آشفته صفت
تو مرا بدرقه می کردی هنگام غروب
تو به من می گفتی :
" صبح پاییز تو ، نامیومن بود ! "


عشق یعنی ....تو

    نظر

عشق یعنی گم شدن پیدا شدن ،

عشق یعنی غرق در رویا شدن ،

عشق یعنی آتشی بر روی آب عشق یعنی خوش خیالی مثل خواب ،

 عشق یعنی حسرت دیدار تو ، عشق یعنی من شوم بیمار تو ،

عشق یعنی خلوت بی انتها ، عشق یعنی یک کلام بی صدا

، عشق یعنی من تو را میخواستم ،

عشق یعنی رفتی و من باختم

، عشق یعنی مهربانی های تو ، عشق یعنی یادگاریهای تو .